برداشت شده از نوشته ی آرش:
به غسالخانه نبرید مرا…
من از مرده شورها میترسم،
آنها عاشق
من نیستند که نوازشم کنند
میترسم کبود کنند تمام بدنم را…
بگویید او خودش بیاید…
بگویید خودش کفنم کند…
رو به قبله نه،رو به آغوشش…
بگویید ببندد چشمهایم را، و لبانم…
نه نه نگذارید ببوسد لبانم را…
شنیده ام شگون ندارد…
بگویید بجای اذان و دعا، نامش را آنقدر تکرار کند در گوشم تا بلکه این دم آخر ایمان بیاورم به خدا ..!
بگویید خودش خاک بریزد روی تنم و برود…
برود و برنگردد…
آخر وقتی هست دل مردن ندارم…
همین…
تمام شدند حرفهایم…
اگر نیامد، فقط…
فقط به او بگویید همین خیابان ها و پنجره ها قاتل جانم شدند…
بگویید او بی تقصیر است فقط کمی ، کمی نیامد. خداوندا امضا کن…
به یکتایی ات قسم، کم می آوردم بی شیدایم…
بازکن نامه را، استعفاى من است از زمینت…
مبارک خودت باشد...
برای لحظه ای حس کردم عشقم مرا دوست ندارد...
اينو حتما بخون..........
گنجیشک کوچــــــــولــو از پشتـــــــــ شیــــــشه گفتــــــــــ:
منــــــــ همیشـــــه باهاتـــــــ میمونــــــــم . . .
و گنجیشکــــــــ تووی اتاقـــــ فقـــــط نگاشـــــــ کـــــــرد!
گنجیشکـــــــ کوچـــــــولو گفتـــــــ منـــــــ واقـــــعا عاشقــــــــتم . . .
امـــا گنجیشکــــــ تووی اتاقـــــــ بـــــاز هـــــم نگاشـــــ کــــــرد!
امـــــروز دیــدم گنجیشکــــــــ کوچـــــــــولو پشتـــــــ شیــــــشه ی اتاقـــــــم یخـــــــــ زده!
اونـــــــ هیچـــــــ وقتـــــــــ نفــــــهمید . . .
گنجیشکـــــــ تووی اتاقـــــــــم . . .
چــــــــــوبیــــــ بـــــــود! حکایتــــــــ بعضی از ماهاستـــــــــ . . .
خودمونــــــــــو نابـــــــــود می کنیم . . .
واســـــــــه آدمایِ چوبیــــــــــ!
کسایی که نــه میـــبیننمون . . .
نـه صدامونو میـــــــشنون!
برچسبها: ادامه مطلب
قلب خاموش...؟
من...
اگر عاشقانه مینویسم...نه عاشقم و نه معشوق کسی!
فقط مینویسم تاعشق یاد
قلبم بماند...در این ژرفای دل کندن ها
و
عادت ها و هوس ها فقط تمرین آدم
بودن میکنم...من خودمم ، شبیه کسی نیستم...
اگر می خواهی مثل بقیه
باشم...بقیه هستن!!! با تو از عشق میگفتم ...
از پشیمانی ... از اینکه
فرصتی دوباره هست یا نه ؟!!
اما در جواب صدایی بی وقفه میگفت ..
دستگاه
مشترک مورد نظر خاموش میباشد...
نشانی ام عوض نشده ...
هنوز در همین خانه ام
.. فقط دیگر زندگی نمیکنم ...!!
آغوش گرمم باش ...
بزار فراموش کنم لحظه
هایی راکه در سرمای بی کسی لرزیدم ...
فراموش کردنت کار سختی نیست ...
فقط
کافیه دراز بکشمو چشمامو ببندم ...
و
برای همیشه بمیرم ...
قرار بود تو سنگ
صبورم بشی ...!
اما تو سنگ شدی و من صبورم... ؟؟
ﭘﺴﺮﺩﺭ ﭘﺎﺭﮎ ﻋﺎﺷﻖ یک ﺩﺧﺘﺮ ﺷﺪ.
ﺭﻓﺖ ﻭ ﮐﻨﺎﺭ ﺍﻭ ﺭﻭﯼ ﻧﯿﻤﮑﺖ ﻧﺸﺴﺖ و ﺑﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﮔﻔﺖ: ﻋﺎﺷﻘﺘﻢ.
ﺩﺧﺘﺮ : ﮔﻔﺖ ﺧﻮﻧﻪ ﺩﺍﺭﯼ؟؟؟
ﭘﺴﺮ ﮔﻔﺖ : ﻧﻪ
ﺩﺧﺘﺮ ﮔﻔﺖ : ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺩﺍﺭﯼ؟؟؟
ﭘﺴﺮ ﮔﻔﺖ : ﻧﻪ
ﺩﺧﺘﺮ ﮔﻔﺖ : ﭘﻮﻝ ﺩﺍﺭﯼ؟؟؟
ﭘﺴﺮ ﮔﻔﺖ : ﻧﻪ
ﺩﺧﺘﺮ ﮔﻔﺖ : ﺷﻐﻞ ﺩﺍﺭﯼ؟؟؟
ﭘﺴﺮ ﮔﻔﺖ : ﻧﻪ
ﺩﺧﺘﺮ ﮔﻔﺖ : ﺑﺰﻥ ﺑﻪ ﭼﺎﮎ
ﭘﺴﺮﮔﻔﺖ : ﻭﻗﺘﯽ ﻭﯾﻼ ﺗﻮی ﻭﻟﻨﺠﮏ ﺩﺍﺭﻡ ،ﺧﻮﻧﻪ ﻣﯿﺨﺎﻡ ﭼﯿﮑﺎﺭ؟؟؟
ﻭﻗﺘﯽ ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﺷﺨﺼﯽ ﺩﺍﺭﻡ، ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻣﯿﺨﺎﻡ ﭼﯿﮑﺎﺭ؟؟؟
ﻭﻗﺘﯽ ﮐﺎﺭﺧﻮﻧﻪ ﺩﺍﺭﻡ، ﺷﻐﻞ ﻣﯿﺨﺎﻡ ﭼﯿﮑﺎﺭ؟؟؟؟
ﻭﻗﺘﯽ ﺻﺎﺣﺐ ﯾﮏ ﺷﺮﮐﺖ ﺑﺰﺭﮔﻢ، ﭘﻮﻝ ﻣﯿﺨﺎﻡ ﭼﯿﮑﺎﺭ؟؟؟؟؟
ﺩﺧﺘﺮ ﮔﻔﺖ : ﻋﺎﺷﻘﺘﻢ!
ﭘﺴﺮﮔﻔﺖ : ﺑﺰﻥ ﺑﻪ ﭼﺎﮎ!!
دلم تنگ شده . . .
برای "عکس "هایی که پاره کردم و سوزاندمشان . . .
برای دفتر "خاطراتم" که مدتهاست دیگر چیزی در آن نمی نویسم . . .
حتی برای آدمهای "حسودی" که دورو برم می چرخیدند و خیلی دبر شناختمشان . . . !
برای "بی خیالی" و "آرامشی" که مدتهاست که دیگر ندارمش . . .
"خنده هایی" که دارم فراموششان می کنم . . .
و "برای خودم که حالا دیگر خیلی عوض شده ام" !
خـــودکــشی کـــارِ آسونــیه. . . اگــه مــردی زنـــدگی کُـــن. . .
ســـیگارش را مــی گــذارد زیــر لبــش و مـــی گــوید:
آتـــیش داری؟!جــواب مــیدم:
تــوی جــیــبــم کــه نــه. . . تـــو”دلــــم“چـــرا. . .
بــه کــارت مــی آیــد؟؟؟
پسری که تو را دوست داشته باشد
تنت را عریان نمی کند بانو،بلکه لباس عروس بر تنت میکند...
پسری که تو را بخواهد برایت میجنگد ...
لازم نیست هر روز هفت قلم آرایش کنی
که مبادا خوشگلتر از تو , دلش را ببرد!
خلاصه بانو سرت را درد نیاورم اگر عشقت مردانگی داشته باشد
از دوری یکدیگر هم لذت می برید چون مطمئن هستی
جایت در میان قلبش ثابت و دست نخوردنی ست....!
من تب زده بیمار و....تو انگار نه انگار
لب تشنه ی دیدار و....تو انگار نه انگار
دور از تو شده سنگ صبور من،
دل تنگ یک گوشه ی دیوار و....تو انگار نه انگار
.
خدایا حجم دلتنگی هایم وسیع است
و پر و بالم بسته...
اینگونه بگویم
اسیر وابستگی های دنیا شده ام...
دلم آرامش میخواهد
ذره ای...
لحظه ای...
آغوشی بی دغدغه تر از آغوشت سراغ ندارم...
مرا در حریم آغوشت جا کن ...
که بسیار محتاج تسکینم
.
عشق لالایی بارون تو شباست ، نم نم بارون پشت شیشه هاست
لحظه شبنم و برگ گل یاس ، لحظه رهایی پرنده هاست
لحظه عزیز با تو بودنه ، آخرین پناه موندن منه!!
عطر تو توی دستمه ، دست من روی بالشم
بالشم جای خالیتو ، من پر از عشقو خواهشم
عکس تو روی قلبمه ، قلب من پره التماس
ضربه هاش توی سینه مو ، منتظر واسه یک تماس . . .
خاطراتت آن قدر نامردند
که به یاد خنده های هر روزمان
این روزها
ساعت ها
گریه میکنم!
بگذار بگذرند ...
روزهایی که روز ما نیست!
روزگار روز ما هم میرسد....
.
بگــذار توی همیــن یـک جملــه دوبـــاره عاشقِ هم باشیـــم
مــن نامَـت را صــدا مــی کـنـــم تـــو بـگـــو جانَــم
من را در آغوش بگیر..........تا احساس کنم تنت را...
.
.
.
من مونــــــدم
.
.
.
که╝...تــ....ــ....ـو....╚
.
.
.
◄►◄►◄►◄►قد یه نــــــخ سیگار هم نبــــــودی.... ◄►◄►◄►◄►◄►
ﺯﻥ ﯾﻌﻨﯽ ﻧـﺎﺯ ... ﻣﺮﺩ ﯾﻌﻨﯽ ﻧﯿــﺎﺯ ...
ﻣﺮﺩ ﯾﻌﻨﯽ ﺑﺎﯾﺪ ، ﺯﻥ ﯾﻌﻨﯽ ﺷﺎﯾﺪ ...
ﻣﺮﺩ ﯾﻌﻨﯽ ﺳﺎﺧﺘﻦ ،ﺯﻥ ﯾﻌﻨﯽ ﺳﻮﺧﺘﻦ ...
ﻣﺮﺩ ﯾﻌﻨﯽ ﺩﻟﺪﺍﺭ ،ﺯﻥ ﯾﻌﻨﯽ ﺩﻟﺪﺍﺩﻩ ...
ﻣﺮﺩ ﯾﻌﻨﯽ ﺁﺭﯼ،ﺯﻥ ﯾﻌﻨﯽ ﮔﺎﻫﯽ…
ﻣﺮﺩ ﯾﻌﻨﯽ ﺩﻡ، ﺯﻥ ﯾﻌﻨﯽ ﺑﺎﺯ ﺩﻡ…
ﻣﺮﺩ ﯾﻌﻨﯽ ﺳﺨﺎﻭﺕ ،ﺯﻥ ﯾﻌﻨﯽ ﺻﺪﺍﻗﺖ .…
ﻣﺮﺩ ﯾﻌﻨﯽ ﺳﺎﺧﺘﻦ ،ﺯﻥ ﯾﻌﻨﯽ ﺳﻮﺧﺘﻦ ...
ﻣﺮﺩ ﯾﻌﻨﯽ ﺑﯿﺎﺭﺍﻡ ،ﺯﻥ ﯾﻌﻨﯽ ﺑﯿﺎﺳﺎﯼ…
ﻣﺮﺩ ﯾﻌﻨﯽ ﯾﮏ ﺟﺮﻋﻪ ﻫﻮﺱ،ﺯﻥ ﯾﻌﻨﯽ ﺟﺎﻡ ﻟﺒﺮﯾﺰ ﻧﻔﺲ…
ﻭ ﻣﺮﺩ ﯾﻌﻨﯽ ﺗﻨﻬﺎ ﯾﮏ ﻭﺍﮊﻩ ﻭ ﺁﻧﻬﻢ "ﻣﺮﺩ " ......
ﻭ ﺯﻥ ﯾﻌﻨﯽ ﺗﻨﻬﺎ ﯾﮏ ﻭﺍﮊﻩ ﻭ ﺁﻧﻬﻢ "ﻋﺸـﻖ"
همانقدر كه زن را باید فهمید ...
مرد را هم باید درك كرد ...
همانقدر كه زن "بودن" میخواهد ...
مرد هم "اطمینان" میخواهد ...
همانقدر كه باید قربان صدقه ی روی بی آرایش زن رفت ...
باید فدای خستگی های مرد هم شد ...
همانقدر كه باید بی حوصلگی های زن را طاقت آورد ...
كلافگی های مرد را هم باید فهمید ...
خلاصه "مرد" و "زن" ندارد ....
به نقطه ی "مــا" شدن كه رسیدی ...
بهترین باش برایش ...
بگذار حس كند هیچكس به اندازه تو دركش نمیكند ...
کنارمو دستاشو می گذاشت دوطرف صورتم زل میزد تو چشام
میگفت ؛ بیبین ..تو من و داری …..
گوشیت زنگ میخوره و صدای خوابالوت در نمیاد
ولی از پشت خط یه صدای مهربون میگه:
اما دو نفر میتوانند
یک چتر را با هم دیگر استفاده کنند
و از طوفان جان سالم بدر ببرند
.: Weblog Themes By Pichak :.